♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام چشمای یار من خیلی نازه مثه برگ بهاری سبز سبزه
ولی چشمای من تیره و تاره مثه ابر بهاری هی می باره
زلفای یار من خیلی بلنده دو تا ابروی اون مثه کمنده
دل اون پاک و زلاله مثه کاغذ می مونه که خط نداره
لباشو نگو که مثه لاله همیشه خندونه عین بهاره
قد عشقم مثه سروی بلند استواره اما نه سرو جلو یارم کم میاره کـــــــــــــــــــلاه خاکــــــــــــــــــی بهمن 83 نظرات شما عزیزان:
سلوملکممممم خیلی بانمک بود ولی خودمونیما شیطون بودی کلک
راستی 12 ام این ماه ایشالا کتابتو می تونیم از نمایشگاه کتاب بگیریم دیگه ؟ راستی خیلی کم به دوستان سر می زنیدا خودتون گفتید دوست معلوم نیست نفسش تا کی بالا میاد راستی دوستم مهتاب میگه طبع شعریتون خیلی خوبه حیف که الآن تو سایت دانشگاهیم نمی تونیم براتون دست بزنیم
شايعهای که حنا را در مشهد ناياب کرد: نوزاد چند روزه سخن میگوید!
سلام برادرشاعرم.خوبی؟
یک نقطه ی سیاه...کلاغی که عاشق است!
رفتـﮧاے
و مـטּ هر روز بـﮧ موریانـﮧهایے فڪر مےڪنم ڪﮧ آهستــﮧ و آرام گوشـﮧهاے خیالم را مےجَوَند. ...... تا بـے"خیال" نشدهاَم برگرد! عــــــــــــــــــــــــالی بود
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|